![]() جمعه 28 شهریور 1393 :: توسط: صابر خطیری ::
فصل آزادیمون چه بی رنگه حکم یه بی بته توی بــرگه توی چُرت ِ سکوت می چرخه ســرزمینی کـه زنــده از مرگه فکر اینکه چَن تومـن از این یا همه زندگــی ِ مـا مُـفته
مــثـه حـرفـی کـه بعـد صدساله با خودش می گه یارو چی گفته بسه امروز هدر نشو پاشو زیــر ایــن ذره بیــنِ دیــوونه پـاچـلاقی نمـی شه راه افتاد زنده می ره سجل نمی مونه من و تو توی این هونگیدن بعد ما عده ای که خندیدن یه سری آ که دیدن و رفتن توی مرداب مسخ گندیدن جملگی آیه های تدبیریم روم به دیوار غالبن زیریم توی این خـاک سند خــورده ریشه از هم نگو نمی گیریم خس و خاشاک صندوقی میشیم بعد هشت سال دوبـاره ای داریم سیدعلی اصغرزاده حنیف خراسانی نژاد نیما صفار سفلایی نوع مطلب : حنیف خراسانی نژاد، سیدعلی اصغرزاده، نیما صفار سفلایی، برچسب ها : لینک های مرتبط : . دیوار سایت ![]() و انسان با نخستین درد. در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم. ![]() لیست شاعران دوست طبق حروف الفبا آخرین اشعار آرشیو سایت پیوندها نویسنده آمار سایت ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
||||